جدول جو
جدول جو

معنی باغ سرای - جستجوی لغت در جدول جو

باغ سرای(غِ سَ)
آنچه امروز باغچه گویند. (یادداشت مؤلف). باغی که به خانه متصل باشد باغ سرای گویند: یزدجرد شهریار روزی نشسته بود بر دکان باغ سرای و انگشتری پیروزه در انگشت داشت. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ / چِ سَ)
شهری به شبه جزیره قرم (کریمه). شهری در شبه جزیره کریمه که مدتی پایتخت محمد گرای خان از نوادگان جوجی خان پسر چنگیز بود. (از تاریخ زندگانی شاه عباس، تألیف فلسفی ج 1 ص 50 و 197). این شهر در نزدیک سواستوپل (سباستوپل) واقع شده. در زمان خانان مغول، آبادی فراوان داشت و مساجد ومدارس در آن بنا گشت. (از لاروس). نام شهری است در ملک قرم، گویند دارالملک آن دیار محل خلد آثار است ازاقلیم پنجم و بقولی ششم، بغایت معمور... مردمش اکثرحنفی مذهب و بعد عیسوی اند. عموماً ترک زبان و مهربان و همه چیزش فراوان، مدتها در تصرف ملوک روم بوده واکنون قریب چهل سال میشود اولیای قرال روسیه تصرف نموده اند. (از بستان السیاحه، گلشن دوم، ص 160). این شهر بسال 1736 میلادی از طرف روسیه اشغال و ویران شد و کتابخانه ها و مساجد و کلیساهای یسوعیان از میان رفت. چندی بعد مجدداً صورت آبادانی یافت و اکنون از مراکز مهم علمی و فرهنگی محسوب میشود. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
آبادیی در فارس نزدیک مزایجان دشت مرغاب. (از گزارشهای باستانشناسی ج 4 ص 29). نه فرسخ میانۀ جنوب و مشرق قاضیان است. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان قنقری پائین بخش بوانات و سر چهان شهرستان آباده که در 35 هزارگزی جنوب سوریان بر کنار راه فرعی دیدگان به چهارراه در جلگه واقع است. آب آنجا از قنات و رود خانه شاه رستم تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوبات و میوه و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 92 هزارگزی جنوب خاوری درمیان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر با 95 تن سکنه و آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شلغم و شغل مردمش زراعت و مالداری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غِ مُ)
نام باغی به هرات. (از غیاث اللغات) (آنندراج) : روزی در باغ مراد، عبیدخان (ازبک) و سونجک محمد سلطان بزمی آراسته بصحبت مشغول بودند. (عالم آرای عباسی ص 50).
جنات که هشت است دو چندان شود از ذوق
در فال گر آید صفت باغ مرادت.
درویش واله هروی (در صفت هرات از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نام محلی کنار راه آباده و شیراز میان سیوند و تخت طاوس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بحرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، که در 42 هزارگزی جنوب باختری ساردوئیه و 20 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است. و 28 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است جزء دهستان دلفارد بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، که در 94 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و8 هزارگزی راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و 18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نگاهداری باغ
لغت نامه دهخدا
(خَ)
ده کوچکی است از دهستان اسفندقه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 120 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 6 هزارگزی جنوب راه فرعی بافت به جیرفت واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دهی است از دهستان قوری چای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 37 هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 7 هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 195 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میگردد و محصول عمده آن غلات و نخود وزردآلو و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان که در 25 هزارگزی جنوب باختری مشیز بر سر راه مالرو طویل چمن به مشیز واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 51 تن سکنه. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و مالداری و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفه بدوئی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ سَ)
کنایه از دنیا باشد. (آنندراج) (برهان) (هفت قلزم) (شعوری ج 1 ورق 150).
لغت نامه دهخدا
تصویری از با رای
تصویر با رای
صاحب اندیشه نیکو باتدبیر، خردمند، دانشمند
فرهنگ لغت هوشیار
بار و لوازمی که از طرف دختران و زنان به خانه ی داماد حمل
فرهنگ گویش مازندرانی
سرباغ
فرهنگ گویش مازندرانی